×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم
× ......................
×

آدرس وبلاگ من

b-k.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/bahram.keyane

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????
× ?????? ???? ???? ?? ???? ????? ????? ??? ????

شما یادتون نمی یاد

 شما یادتون نمیاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم  

 شما یادتون نمیاد، وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم  

شما یادتون نمیاد، یک مدت مد شده بود دخترا از اون چکمه لاستیکی صورتیا می پوشیدن که دورش پشمالوهای سفید داره !  

 شما یادتون نمیاد، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت پشتش و ناراحت بود و هی راه میرفت، یه دفعه پرده کنار میرفت و مینوشت برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ...  

شما یادتون نمیاد که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو   شما یادتون نمیاد، دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها رو سر صف جفت کنیم.....  

شما یادتون نمیاد، عیدا میرفتیم خرید عید، میگفتن کدوم کفشو میخوای چه ذوقی میکردیم که قراره کفشمونو انتخاب کنیم:)))) کفش تق تقی هم فقط واسه عیدا بود  

شما یادتون نمیاد: خانوم اجازهههههههه سعیدی جیش کرددددددد  

 شما یادتون نمیاد، مقنعه چونه دار میکردن سر کوچولومون که هی کلمون بِخاره، بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بیاد رو گوشمون :)))  

 شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، میرفتیم مثل مظلوما می چسبیدیم به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم، بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم    

 شما یادتون نمیاد، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد

  شما یادتون نمیاد، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم، بعد عرق میکرد، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم، بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده Top of Form   شما یادتون نمیاد: از جلو نظااااااااااااااااام ...   

شما یادتون نمیاد، اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه... احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه 

 شما یادتون نمیاد، سر صف پاهامونو 180 درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم شما یادتون نمیاد: آن مان نماران، تو تو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی

 شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم. بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن

شما یادتون نمیاد، صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم، به خاطر اینکه برگه های سمت راست پشتشون نوشته شده بود، ولی سمت چپی ها نو بود

 شما یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست، اونا یه درس از ما عقب تر باشن

شما یادتون نمیاد، برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم و میبردیم سر کلاس پز میدادیم 

شما یادتون نمیاد، با آب قند اشباع شده و یک نخ، نبات درست میکردیم میبردیم مدرسه  شما یادتون نمیاد، تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم

شما یادتون نمیاد: دفتر پرورشی با اون نقاشی ها و تزئینات خز و خیل :دی

  شما یادتون نمیاد، یه زمانی به دوستمون که میرسیدیم دستمون رو دراز میکردیم که مثلا میخوایم دست بدیم، بعد اون واقعا دستش رو دراز میکرد که دست بده، بعد ما یهو بصورت ضربتی دستمون رو پس میکشیدیم و میگفتیم: یه بچه ی این قدی ندیدی؟؟ (قد بچه رو با دست نشون میدادیم) و بعد کرکر میخندیدیم که کنفش کردیم

 شما یادتون نمیاد تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که میومد بالا سرمون الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا گذاشتیم!!

شما یادتون نمیاد افسانه توشی شان رو!!

شما یادتون نمیاد: چی شده ای باغ امید، کارت به اینجا کشید؟؟ دیدم اجاق خاموشه، کتری چایی روشه، تا کبریتو کشیدم، دیگه هیچی ندیدم

شما یادتون نمیاد: شد جمهوری اسلامی به پا، که هم دین دهد هم دنیا به ما، از انقلاب ایران دگر، کاخ ستم گشته زیر و زبر...!!

شما یادتون نمیاد، برگه های امتحانی بزرگی که سر برگشون آبی رنگ بود و بالای صفحه یه "برگه امتحان" گنده نوشته بودن

شما یادتون نمیاد: زندگی منشوری است در حرکت دوار ، منشوری که پرتو پرشکوه خلقت با رنگهای بدیع و دلفریبش آنرا دوست داشتنی، خیال انگیز و پرشور ساخته است. این مجموعه دریچه ایست به سوی..... (دیری دیری ریییییینگ) : داااااستانِ زندگی ی ی ی (تیتراژ سریال هانیکو)  

شما یادتون نمیاد: یک تکه ابر بودیم، بر سینه ی آسمان، یک ابر خسته ی سرد، یک ابر پر ز باران  

شما یادتون نمیاد، چیپس استقلال رو از همونایی که تو یه نایلون شفاف دراز بود و بالاش

 هم یه مقوا منگنه شده بود، چقدرم شور بود ولی خیلی حال میداد  

 شما یادتون نمیاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم، تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه  

شما یادتون نمیاد، هر روز صبح که پا میشدیم بریم مدرسه ساعت 6:40 تا 7 صبح، رادیو برنامه "بچه های انقلاب" رو پخش میکرد و ما همزمان باهاش صبحانه میخوردیم 

  شما یادتون نمیاد: به نام الله پاسدار حرمت خون شهدا، شهدایی که با خون خود درخت اسلام را آبیاری کردند. این مقدمه همه انشاهامون بود  

 شما یادتون نمیاد، توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت رو توی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم، اییییی الان فکرشو میکنم خیلی مزخرف بود چه جوری میخوردیم ما :)))) 

  شما یادتون نمیاد: انگشتر فیروزه، خدا کنه بسوزه !  

شما یادتون نمیاد، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم، رو در مینوشتن: آمدیم منزل، تشریف نداشتید!!  

شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم به آهنگها و شعرها گوش میدادیم و بعضی ها رو اشتباهی میشنیدیم و نمی فهمیدیم منظورش چیه، بعد همونطوری غلط غولوط حفظ میکردیم  

    شما یادتون نمیاد: دختره اینجا نشسته گریه می کنه زاری میکنه از برای من یکی رو بزن!! یه نفر هم مینشست اون وسط توی دایره، الکی صدای گریه کردن درمیآورد

   شما یادتون نمیاد، با مدادتراش و آب پوست پرتقال، تارعنکبوت درست می کردیم   شما یادتون نمیاد، تابستونا که هوا خیلی گرم بود، ظهرا میرفتیم با گوله های  آسفالت تو خیابون بازی میکردیم!! بعضی وقتا هم اونها رو میکندیم میچسبوندیم رو زنگ خونه ها و فرار میکردیم  

 شما یادتون نمیاد، وقتی دبستانی بودیم قلکهای پلاستیکی سبز بدرنگ یا نارنجی به شکل تانک یا نارنجک بهمون می دادند تا پر از پولهای خرد دو زاری پنج زاری و یک تومنی دوتومنی بکنیم که برای کمک به رزمندگان جبهه ها بفرستند

   شما یادتون نمیاد، همسایه ها تو حیاط جمع می شدن رب گوجه می پختن. بوی گوجه فرنگی پخته شده اشتهابرانگیز بود، اما وقتی می چشیدیم خوشمون نمیومد، مزه گوجه گندیده میداد 

  شما یادتون نمیاد، تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون، بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند، اونکه وارد میشد، هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد، محکمتر رو میز میکوبیدیم 

  شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم :دی  

 شما یادتون نمیاد، خانم خامنه ای (مجری برنامه کودک شبکه یک رو) با اون صورت صاف و صدای شمرده شمرده ش  

شما یادتون نمیاد: سه بار پشت سر هم بگو: گاز دوغ دار، دوغ گازدار!! یا چایی داغه، دایی چاقه  

شما یادتون نمیاد، صفحه های خوشنویسی تو کتاب فارسی سال سوم رو  

  شما یادتون نمیاد، قبل از برنامه کودک که ساعت پنج بعدازظهر شروع میشد، اول بیست دقیقه عکس یک گل رز بود با آهنگ باخ،،، بعد اسامی گمشدگان بود با عکساشون.. که وحشتی توی دلمون مینداخت که این بچها چه بلایی سرشون اومده؟؟ آخر برنامه هم نقاشیهای فرستاده شده بود که همّش رنگپریده بود و معلوم نبود چی کشیدند. تازه نقاشیها رو یک نفر با دست میگرفت جلوی دوربین، دستش هم هی میلرزید!! آخرش هم: تهران ولیعصر خیابان جام جم ساختمان تولید طبقه دوم، گروه کودک و نوجوان 

  شما یادتون نمیاد، یه برنامه بود به اسم بچه هااااا مواظبببببب باشییییییددددد (مثلا صداش قرار بود طنین وحشتناکی داشته باشه! بعد همیشه یه بلاهایی که سر بچه ها اومده بود رو نشون میداد، من هنوز وحشت چرخ گوشت تو دلمه. یه گوله ی آتیش کارتونی هم بود که هی این طرف اون طرف میپرید و میگفت:   آتیش آتیشم، آتیش آتیشم، اینجا رو آتیششش میزنم، اونجا رو آتیششش میزنم، همه جا رو آتیششش میزنم  

شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی

 شما یادتون نمیاد، قرآن خوندن و شعار هفته (ته کتاب قرآن) سر صف نوبتی بود برای هر کلاس، بعد هر کس میومد سر صف مثلا میخواست با صوت بخونه میگفت: بییییسمیلّـــَهی یُررررحمـــَنی یُرررررحییییییم  

 شما یادتون نمیاد، اون موقعی که شلوار مکانیک مد شده بود و همه پسرا میپوشیدن   شما یادتون نمیاد: بااااااا اجازه ی صابخونه (سر اکبر عبدی از دیوار میومد بالا)

   شما یادتون نمیاد: تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه

شما یادتون نمیاد، یکی از بازی محبوب بچگیمون کارت جمع کردن بود، با عکس و اسم و مشخصات ماشین یا موتور یا فوتبالیستها، یا ضرب المثل یا چیستان ...  

 شما یادتون نمیاد، قدیما تلویزیون که کنترل نداشت، یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کنه 

  شما یادتون نمیاد: گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه. کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده، میره و برمیگرده.. شاپرک خسته میشه... بالهاشو زود میبنده... روی گلها میشینه... شعر میخونه، میخنده

شما یادتون نمیاد که چه حالی ازت گرفته می شد وقتی تعطیلات عید تموم داشت تموم می شد و یادت می آمد پیک نوروزیت را با اون همه تکالیفی که معلمت بهت داده رو هنوز انجام ندادی واقعا که هنوزم وقتی یادم می یاد گریم می گیره.  

  شما یادتون نمیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش رو میکشیدی ترررررررررررررتررررررررررررر صدا میداد  

 شما یادتون نمیاد، خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم :دی  

اشما یادتون نمیاد، کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار میداد، تابستونها هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میداد. 
شما یادتون نمیاد، آخر همه فیلم ویدئو‌ها شو ضبط میکردن. 
شما یادتون نمی یاد، بچه که بودیم می خواستیم بریم حموم باید 1 ساعت قبل بخاری تو حموم روشن میکردیم

شما یادتون نمیاد، کیک می خریدیم پونزه زار. کاغذ زیرش رو هم می جویدم! 
شما یادتون نمیاد آسیاب بشین میشینم، آسیاب پاشو پامیشم، آسیاب بچرخ میچرخم، آسیاب پاشو،پا نمیشم؛ جوون ننه جون، پا نمیشم؛? جوونه قفل چمدون،پامیشم..آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن! 
شما یادتون نمیاد موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میزاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.

شما یادتون نمیاد، این چیه این چی چیه؟ کفش نهرین بچه ها, شما هم میخواین؟ بـــــله.. 
شما یادتون نمیاد سریال آیینه ، دو قسمتی بود اول زن و شوهر ها بد بودند و خیلی دعوا میکردند بعد قسمت دوم : زندگی شیرین می شود بود و همه قربون صدقه هم می رفتند. یه قسمتی بود که زن و شوهر ازدواج کرده بودند همه براشون ساعت دیواری اورده بودند. بعد قسمت زندگی شیرین میشود جواد خدایاری و مهین شهابی برای زوج جوان چایی و قند و شک?ر بردند همه از حسن سلیقه این دو نفر انگشت به دهان موندند و ما باید نتیجه میگرفتیم که چایی بهترین هدیه عروسی می تونه باشه

شما یادتون نمیاد?جنازه از ویدئو راحت تر جا به جا می شد! 
شما یادتون نمیاد شیشه های همه خونه ها چسب ضربدری داشت. 
شما یادتون نمیاد?تا پلیس میدیدم صدای ضبط ماشین رو کم میکردیم

شما یادتون نمیاد،انگشتامونو تو هم کلید میکردیم یکیشونو قایم میکردیم اینو میخوندیم: بر پاااا?.بر جاااا?. کی غایبه؟ مرجاااان?دروغ نگو من اینجااام

  شما یادتون نمیاد، چقدر زجر آور بود شنیدن آهنگ مدرسه ها وا شده اونم صبح اول مهر. 
شما یادتون نمیاد به زور می بردنموم نماز،ما هم برای اینکه نریم می رفتیم تو دستشویی ها قایم می شدیم! 
شما یادتون نمیاد، توی سریال در پناه تو وقتی بابای مریم سیلی آبداری زد به رامین چقدر خوشحال شدیم!

شما یادتون نمیاد، تو بلفی و لیلیبیت.. عمو دکتره همیشه مست و پاتیل بود! دماغش همیشه قرمز بود و بطزی مشـ.روبـش دستش

شما یادتون نمیاد یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود.

شما یادتون نمیاد، بازی اسم فامیل. میوه:ریواس. غذا:ریواس پلو?..! 
شما یادتون نمیاد دبستان که بودیم معلم بهداشت یه ساعتایی می اومد با مدادامون لای موهامونو نگاه می کرد

شما یادتون نمیاد! روی فیلمای عروسی، موقعی که دوماد داشت حلقه رو توی انگشت عروس می کرد؛ آهنگ یه حلقه طلایی معین و می ذاشتن. 
شما یادتون نمیاد:قبل از شروع برنامه یه مجری میومد اولش شعر می خوند بعد هم برنامه ها رو پشت سر هم اعلام می کرد?آخرشم می گفت شما رو به دیدن برنامه ی فلان دعوت می کنم.. 
شما یادتون نمیاد تو فیلم سازدهنی مرده با دوچرخه توکوچه ها دور میزدو میخوند:دِریااااااا موجه کا کا.. دِریا موجه

شما یادتون نمیاد، تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز.

شما یادتون نمیاد ولی نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد.

 شما یادتون نمیاد: من کارم، مــــــــــَن کارم. بازو و نیرو دارم، هر چیزی رو میسازم، از تنبلی بیزارم، از تنبلی بیزارم. بعد اون یکی میگفت: اسم من، اندیشه ه ه ه ه ه، به کار میگم همیشه، بی کار و بی اندیشه، چیزی درست نمیشه، چیزی درست نمیشه  

 شما یادتون نمیاد: علامتی که هم اکنون میشنوید اعلام وضعیت قرمز است... قیییییییییییییییییییییییییییییییییژژژژژژژ. و بعد بدو بدو رفتن تو سنگر، کیسه های شن پشت پنجره های شیشه ای، چسبهایی که به شیشه ها زده بودیم، صدای موشکباران، قطع شدن برق، و تاریکی مطلق، و بعد حتی اگه یک نفر یک سیگار روشن میکرد از همه طرف صدا بلند میشد: خامووووووش کن!!! خامووووووش کن!!!!

یادش به خیر اون قدیما....دو تومنی بزرگ می بردیم  و شیر شیشیه ای می خریدیم....ماست شیشه ای ! یادتون هست ؟

یادش به خیر اون قذیما... وقتی قرار می شد کباب از بیرون بگیریم بابا می گفت : " خانم یه سینی بده برم کباب بگیرم !" سینی استیل. نون روغنی زیر کباب که همیشه سرش دعوا بود !  اگه قرار بود پلو هم از کبابی گرفته بشه مامان  یه قابلمه جدا  هم می داد واسه پلو !

یادش به خیر اون قدیما ... هر وقت واسه خونه گوشت خریداری می شد ما بچه ها تا بابا گوشت ها رو خورد کنه ، دو سه سیخ کباب با گوشت تازه زده بودیم تو رگ ! آخه اون موقع ها گوشت هم قیمت طلا نبود !

یادش به خیر اون قدیما... آخرین تکنولوژی جامدادی ها ، اون جامدادی ها بود که روشون یه کیبورد فزرتی کوچیک داشت . خود جامدادی معمولا" پلاستیک شفاف بود. می گفتیم :" جامدادی پیانو دار !"

یادش به خیر اون قدیما ...تو جیب مانتو مدرسه بیشتر دخترا کش تمبان بود ! واسه کش بازی توی زنگ تفریح ! و تو جیب بیشتر پسرا تیر کمون دست ساز !

اما الان تو جیب بچه ها موبایل و MP3 PLAYER و....این چیزاست !

یادتون هست 20 تا بادبادک درست می کردیم و یکیشم درست حسابی هوا نمی رفت...یادش به خیر ساختن بادبادک هم عالمی داشت. کاغذ الگو ، چوب حصیر که خیس می کردیم تا بدون اینکه بشکنه خم بشه و دنباله های بلند.....

یادش به خیر اون قدیما ...نگاتیو 24 تایی و یا 36 تایی واسه عکاسی می خریدیم و تا اون نگاتیو تموم شه و فیلم ها رو بدیم واسه چاپ ، پیر می شدیم !

یادش به خیر اون قدیما ...بیشتر همدیگرو  می دیدیم   تا به هم زنگ بزنیم و یا سر و ته دلتنگیمونو با یه SMS    هم بیاریم !

یادش به خیر اون قدیما ...تلفن و تلویزیون رنگی سایز بزرگ ! همه چیز بود و می تونست مارو به اندازه همه امکانات این روزا خوشحال کنه !

یادش به خیر اون قدیما.... پشمک تو پارک لاله ! سینما بلوار و اکران فیلم های کودکان ! و بعدشم ساندویچ تو ساندویچی نزدیک بیمارستان پارس ! نون بوکلی ، کاغذ دور ساندویچ ، خیار شورهایی که هیچ وقت مزه اشونو فراموش نمی کنم و نوشابه شیشه ای !

یادش به خیر اون قدیما ....کلی چیزای ساده و خوب و دوست داشتنی دیگه که حتی خاطره اشون هم لبخند رو روی لب آدم می شونه.

جدا چرا اینجوری شد یه دفعه ؟

الان همه چیز هست...خیلی پیشرفته...خیلی زیاد...وفور نعمت.... ولی تو این وفور نعمت  بی سر و ته همه انگار یه جورایی سرگردونن ...

سرگردون بیشتر داشتن و کمتر لذت بردن

شما یادتون نمیاد تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن آب بخوریم

شما یادتون نمیاد شبا بیشتر از ساعت ۱۲ تلویزیون برنامه نداشت سر ساعت ۱۲ سرود ملی و پخش می کرد و قطع می شد?. سر زد از افق?مهر خاوران

شما یادتون نمیاد هرکی بهمون فحش میداد کف دستمونو نشونش میدادیم میگفتیم آیینه آیینه

شما یادتون نمیاد ساعت ۹٫۳۰ هر شب با این لالایی از رادیو میخوابیدیم
گنجیشک لالا مهتاب لالا شب بر همه خوش تا صبح فردا?لالالالایی لالا..لالایی لالالالایی لالا ..لالایی..گل زود خوابید مثل همیشه قورباغه ساکت خوابیده بیشه?جنگل لالا برکه لالا شب بر همه خوش تا صبح فردا

شما یادتون نمیاد زمستون اون وقتا تمام عشقمون این بود که رادیو بگه مدرسه ها به خاطر برف تعطیله
شما یادتون نمیاد کوچولو ها کوچولوها دستاتون بدیم به ما بریم به شهر قصه ها
شما یادتون نمیاد مدیر مدرسه از مادرامون کادو می گرفت سر صف می داد به ما.بعد می گفت: همه تو صفاشون از جلو نظام برید سر کلاساتون

شما یادتون نمیاد تقلید کار میمونه?میمون جزو حیوونه

شما یادتون نمیاد خط کشهائی که محکم می زدیم رو مچ دستمون دستبند می شد

شما یادتون نمیاد اما وقتی بچه بودیم گلبرگ گلها رو روی ناخنمون می چسبوندیم بعد می گفتیم لاک زدیم

شما یادتون نمیاد دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟

شما یادتون نمیاد، دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها رو سر صف جفت کنیم?

کفش تق تقی هم فقط واسه عیدا بود-

شما یادتون نمیاد، مقنعه چونه دار میکردن سر کوچولومون که هی کلمون بِخاره، بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بیاد رو گوشمون ))

بستنی میهن رو که میگفت مامان جون بستنیش خوشمزه تره !

این بازیو پی پی پینوکیو پدر ژپتو، گُ گُ گُربه نره روباه مکار !


ماه رمضون که میشد اگه کسی می گفت من روزه ام بهش میگفتیم: زبونتو در بیار ببینم راست میگی یا نه !


آن مان نماران، تو تو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی !


شما یادتون نمیاد، تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز.

شما یادتون نمیاد، سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ

شما یادتون نمیاد، ولی نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد.

-یادتونه می رفتیم بادکنک بخریم یه صفحه شماره دار میگذاشت جلومون که شماره ها زیرش بود و روشم عکس باد کنک بود روش انگشت میگذاشتیم مغازه دار اونو  در میاورد تا طبق شماره از تو بادکنکا  بادکنک موردنظر رو در بیاره همیشه  طمع اون بادکنک وسطیه باعث میشد  من برم  بخرم متاسفانه  همیشه یه بادکنک کوچیک نصیبم میشد که گاهی حتی سوراخ بود یه روز من برام سوال بود که چرا اون بادکنک بزرگ وسطیه اصلا ماله کسی نمیشه یکی از دوستام  مغازه داشت رفتم دیدم که اصلا اون شماره بادکنکه تو لیست شانسی نیست و تلاش بچه ها بیهوده بود حتی کله لیستم میخریدن اون وسطیه رو صا حب نمیشدن و این بود یکی از حقه بازیهای قدیمی ما ایرانیا که کشفش کردم

یادش بخیر، وقتی نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد.

یادش بخیر، تو فیلم سازدهنی مرده با دوچرخه توکوچه ها دور میزدو میخوند:دِریااااااا موجه کا کا.. دِریا موجه.

یادش بخیر، جمعه شبا سریال جنگجویان کوهستان رو، فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم.

یادش بخیر، پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن !

یادش بخیر، اون قایق ها رو که توش نفت میریختیم و با یه تیکه پنبه براش فتیله درست میکردیم و بعد روشنش میکردیم و میگذاشتیمش تو حوض. بعدش هم پت پت صدا میکرد و حرکت میکرد و ما هم کلی کیف میکردیم ..!!!

یادش بخیر، زنگ آخر که می شد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه بیرون .

یادش بخیر، گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه. کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده، میره و برمیگرده.. شاپرک خسته میشه? بالهاشو زود میبنده? روی گلها میشینه? شعر میخونه، میخنده !

یادش بخیر، آسیاب بشین میشینم، آسیاب پاشو پامیشم، آسیاب بچرخ میچرخم، آسیاب پاشو،پا نمیشم؛ جوون ننه جون، پا نمیشم؛? جوونه قفل چمدون،پامیشم..آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن!

یادش بخیر، چرخ فلکی که چرخو فلکش رو میاورد ۴ تا جا بیشتر نداشت و با دست میچرخوندش.

 یادش بخیر، چقدر زجر آور بود شنیدن آهنگ مدرسه ها وا شده اونم صبح اول مهر.

یادش بخیر، توی سریال در پناه تو وقتی بابای مریم سیلی آبداری زد به رامین چقدر خوشحال شدیم!

یادش بخیر، بازی اسم فامیل. میوه:ریواس. غذا:ریواس پلو?..!

یادش بخیر، دبستان که بودیم معلم بهداشت یه ساعتایی می اومد با مدادامون لای موهامونو نگاه می کرد.

یادش بخیر، این آواز مُد شده بود پسرا تو کوچه میخوندن: آآآآآی نسیم سحری صبر کن، مارا با خود ببر از کوچه ها،آآآی?

چه شیطونی هایی می کردیم یادش به خیر یاد کودکی??.و همه بچه های اون موقع?. یاد اون روزا بخیر.

 کیک می خریدیم 10 تا تک تومن! کاغذ زیرش رو هم می جویدیم!!

یادش بخیر تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم ٬بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز.

یادش بخیر پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون و حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن ! 

چه حالی ازت گرفته می شد وقتی تعطیلات عید داشت تموم می شد و فرداییش سیزده به در بود و می خواستین برین پیک نیک٬اون وقت به طور اتفاقی پیک نوروزیتو زیر جای حلبی روغن تو آشپز خونه پیدا می کردی و مادرت با دیدن ورق های سفید و تمرینای حل  نشدت تهدیدت میکرد که اگه تمومش نکنی٬سیزده رو باید خونه بمونی چه استرسی داشتیم که تا شب حتماْ تموم بشه یادمه اون استرس رو حتی سر امتحان ریاضی نداشتم. !  

شما یادتون نمیاد، اون قایق ها رو که توش نفت میریختیم و با یه تیکه پنبه براش فتیله درست میکردیم و بعد روشنش میکردیم و میگذاشتیمش تو حوض. بعدش هم پت پت صدا میکرد و حرکت  میکرد و ما هم کلی کیف می کردیم...انگار که اینترنت نامحدود بهمون داده بودن!!!  

 یادتون نمیاد این چیه این چی چیه؟ کفش نهرین بچه ها, شما هم میخواین؟ بـــــله.. 
 
ستاره آی ستاره پولک ابر پاره، به من بگو وقتی که خواب نبودی 

بابامو تو ندیدی؟

دیدمش از اونجا رفت

اون بالا بالاها رفت

بالا پیش خدا رفت

خدا که مهربونه

پیش بابام میمونه

گریه نمیکنم من 

که شاد نباشه دشمن ...

 

چه بازی هایی داشتیم... آسیاب بشین. میشینم، آسیاب پاشو. پامیشم، آسیاب بچرخ. میچرخم، آسیاب پاشو،پا نمیشم؛ جون ننه جون، پا نمیشم؛?

جون چمدون،پا نمیشم...

آسیاب تند ترش کن، تندتر و تندترش کن!

 سر کلاس انشاء که میشد٬اگه نوشته بودیم دل تو دلمون نبود معلم صدا بزنه ...

ولی اگه ننوشته بودیم ٬با یه دل درد مصلحتی سرو ته قضیه رو هم میاوردیم !

یادش بخیر مدادای سیاه لاغر بی نام و نشون و مداد قرمزایی که به جای قرمز ٬صورتی و رنگ و رو رفته بودن !

  اگه خیلی پولدار میشدی٬یه دونه مداد استدلر می خریدی و تا یک ماه می ترسیدی بتراشیش !!

یه مدت هم از این مداد تراش رو میزی ها مُد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود...

سریال روزی روزگاری که پخش میشد تکیه کلام رایج بین مردم شده بود ?التماس نکن? !!!

یا تو کارتون بلفی و لیلییُت.. عمو دکتره همیشه مست بود! دماغش همیشه قرمز بود و بطری الکلش دستش !

یادش بخیر...سریال خانه ی سبز...با اون جد بزرگوار رامبد جوان...

مرغ سحر ناله سر کن...داغ مرا تازه تر کن...

منم یادم نمیاد...اما مادرم میگه مراد برقی عاشق محبوبه بود، وقتی سریال مراد برقی شروع میشد ٬پرنده تو خیابونها پر نمی‌زد

یادش بخیر تابستونای داغ و پنکه هایی که در دقیقه ٬ده دور کار می کردن !

سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ ...صدامون موج بر می داشت !

 

باز گرد ای خاطرات کودکی

بر فراز اسبهای چوبکی

 

خاطرات کودکی زیبا ترند

یادگاران کهن مانا ترند

 

درسای سال اول ساده بود

آب را بابا به سارا داده بود 

 

درس پندآموز روباه و خروس

روبه مکار و دزد چاپلوس

 

روز مهمانی کوکب خانم است

خانه پر از بوی نان و گندم است

 

کاکلی ،گنجشککی باهوش بود

فیلِ نادانی،برایش موش بود

 

باوجود سوز و سرمای شدید

ریز علی پیراهن از تن می درید

 

تا درون نیمکت جا میشدیم

ما پر از تصمیم کبری می شدیم

 

پاک کن هایی ز پاکی داشتیم

یک تراش سرخ لاکی داشتیم

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت

دوشمان از حلقه هایش درد داشت

 

گرمی دستانمان از آه بود

برگ دفتر ها به رنگ کاه بود...

 

همکلاسی های درد و رنج و کار

بچه های جامه های وصله دار

 

بچه های دکه ی سیگار سرد

کودکانی کوچک،اما مردِ مرد 

 

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود

جمع بودن بود و تفریقی نبود

 

کاش می شد باز کوچک می شدیم

لا اقل یک روز کودک می شدیم...

هیچکی مثل صدای پناهی نمی تونه هُلم بده تو اون روزها...

 

کی تا حالا برگشته به کودکیش؟

کِی؟کجا؟

کِی؟کجا؟

می خواستم...می خواستم...اما مقدورم نشد..

باید مقدورم بشه...

 

 

دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 - 8:58:16 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
آمار وبلاگ

8087 بازدید

1 بازدید امروز

0 بازدید دیروز

5 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements